نویسنده : علی طالبی
چندی پیش، این نگارنده( در همین سایت) با تقسیم بندی تئاتر شوش به چند بخش کلی، جریان محمود بالویی را در ضلعی قرار دادم که روایتگر سرگشتگی و گمگشتگی انسان دنیای مدرن است.
نمایش یک ساعت مانده به سال تحویل، نگرش و تاویل تازه ای به یافتن می باشد. اگرچه هویت انسان در سراشیب سرعت امروزی رو به گمگشتگی و گمنامی است، اما تامل و زیستن در دنیای متن هنر، سرآغاز پیدا شدگی است.
این نکته چرخش معنایی در سبک و سیاق محمود بالویی می باشد. وی با بستر سازی قصه در فضای میدان جنگ، انسان را در موقعیتی متفاوت قرار می دهد.
به باور نویسنده، تکیه بر تجربه های مذهبی از یک سو گمگشتگی و از سوی دیگر پیدا شدگی است زیرا در این نوع نگرش، در حرکت بسوی هدفی متعالی و معنایی( که قبلا بوسیله ی انسانهای بزرگ آزموده شده و ترکیب موزونی از مفاهیم ایثار، ظلم ستیزی، جانبازی و فداکاری است) انسان در سه موقعیتِ بودن، نابودن و شدن، قرار می گیرد. شخصیت کریم و همرزمانش در مدار این سه موقعیت آرام آرام به سوی نوعی جاودانگی در حال صعود است.
نکته: تئاتر شوش گاه گاهی نفس های عمیقی می کشد. محمود بالویی بر فراز یک جریان مولف، راهگشای افق های تازه است. در پشت صحنه ی او بسیاری آموخته اند و خواهند آموخت.