05062024دوشنبه
Last updateسه شنبه, 03 نوامبر 4505 7pm
کد خبر: ۰۰۱۱۱۲4642

خاطرات انقلاب در شوش

مقدمه:

از اولین شب از ایام الله دهه ی مبارک فجر انقلاب اسلامی پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز همچون سال های گذشته در نظر دارد در دو بخش مطالبی مفید را در اختیار جوانان و نوجوانان که تاکنون کمتر با دوران انقلاب اسلامی در شهر شوش آشنا شده اند ، فرمان مقام معظم رهبری را اطاعت نموده و در این راستا هر شب مطالبی مفید را در اختیار مخاطبین قرار دهد ، یک بخش مربوط به خاطرات انقلاب در شوش به قلم استاد جعفر دیناروند » می باشد که مقدمه ی این خاطره را امشب مشاهده می کنید و دومین بخش مربوط به چهره شناسی است که امسال اکثر چهره ها به شخصیت های ورزشی شوش اختصاص دارد .

مقدمه ی نویسنده :

شوش شهری با قدمت طولانی و مملو از آثار به جای مانده ی از گذشتگان، دارای گفته های بسیاری است.از زوایای مختلف می توان به آن نگریست و در باره ی آن کتاب ها نوشت.

این شهر،دوران های پر افتخاری را پشت سر گذاشته است.این رویدادها می بایست نگارش شوند.وظیفه ی همه ی دلسوزان این دیار است که مانع فراموشی آن ها شوند.هر آن چه در گذشته روی داده است را تاریخ خوانند و گاه تنها برای سرگرمی باز گویند.

تاریخ گویای بسیاری از ناگفته هاست.اتفاقات تلخ و شیرین،موفقیت ها و شکست ها ،حوادث قابل قبول و رویدادهای مختلف که به مرور زمان فراموش می شوند.

نسل های آینده از گذشتگان انتظار دارند که رویدادهای زمان خود را همان طور که هست منعکس کنند.تاریخ در طول زمان دستخوش تغییر و تحولات می گردد.هرکس ممکن است آن را به نفع خود تفسیر کند.

نوشته های واقعی و به دور از تعصب،نسل ها را آگاه خواهد کرد.روشنفکران، متعهدین، دوستداران فرهنگ،علاقه مندان به حقیقت، دانشمندان، مصلحان و هر کس  که به نوعی دارای تعهد اخلاقی است باید در انعکاس تاریخ دخالت کند.

حوادث ،درس های ناخوانده ای هستند که اگر بازسازی شوند،بسیاری از حقایق به شکل اصلی خود برمی گردند.شاید در زمان حاضر رویدادی مهم تر از انقلاب اسلامی ایران نباشد.

انقلاب اسلامی ایران تحولی بزرگ در زمان خود بود.حکومتی در ایران اداره ی کشور را بر عهده داشت که متصل به زمان های گذشته و حوادث پیشین بود.


این حکومت با برنامه به وجود آمده بود.محکم،بادوام،دارای ستون های خارجی با قدرت و در نهایت با بودجه ی سرسام آوری در درون خود همراه بود.

مردم در طی زمان با حوادث متفاوتی روبرو شده بودند.آخرین آن سقوط دولت مصدق و تبعید امام خمینی به ترکیه و به اصطلاح سرکوب نهضت مردمی بود.

کودکان به دنیا می آمدند و پیران می مردند. حوادث سینه به سینه منتقل می شدند.فاصله ی نسل ها بیشتر می شد.این خوف که ممکن است رویدادهای استعماری به فراموشی سپرده شوند وجود داشت.

ظلم و ستم کشورها و افراد، در این مسیر؛ وضوح بیشتری داشت.شوش هم تحت تاثیر این ستم ها قرار گرفت.

در دهه ی چهل که به عنوان دانش آموز دوره ی ابتدایی در دبستان آپادانای شوش درس می خواندم.شهری کوچک که حتی از نظر توسعه ی شهری در حد یک روستا نبود،دارای دو ویژگی ثابت و بدون حریف بود.

یکی تاریخی بودن که با آمدن فرانسوی ها در حفر آثار باستانی نمایان بود و من مردی به نام گیرشمن را می دیدم و کاملا می شناختم.

پیرمردی فعال و زرنگ که در هر کاری دخالت می کرد.کاوش ها کردند و بردند و مردان این سرزمین را تنها با اندک مزد روزانه ای مشغول کردند.مردم آن زمان شوش در شناخت آثار باستانی ضعیف بودند.

دوم مذهبی بودن که با وجود بارگاه حضرت دانیال پیغمبر(ع) نما داشت.دوران کودکی را می توان با گشت در تپه ها،پیدا کردن سکه ها،مجسمه ها،صحبت با خارجی ها،دیدن فعالیت های حفاری ، به ویژگی اول گره زد.

این زمان مربوط به دوران کودکی من  بود.انرژی فراوان و مست بازی بودن ما را به خود مشغول کرده بود.آب شاوور برای شنا خاطره انگیز بود.

در مورد ویژگی دوم، نبود بی حجاب در شهر، مراسم تعزیه ی حسینی، برگزاری ده روز محرم، روزه داری، سخنان شهید دانش، کلاس های قرآن مسجد جامع نشانه های بزرگ آن بود.

عباسیه ی دانیال و اربعین حسینی و هجوم مردمان سایر شهرهای ایران برای زیارت نبی دانیال(ع) هرگز فراموش شدنی نیستند.

زندگی پر از خاطره است.آن ها را باید نوشت.حوادث مختلف شهر را باید منعکس نمود.حقیقت نباید فدای واقعیت شود.این شهر پر از خاطرات تلخ و شیرین است.

من سعی کردم که به همه ی آن ها بپردازم.کتاب شوش و بزرگان آن را نوشتم تا بعضی از حوادث منعکس شوند.

کتاب ورزش شوش از آغاز را هم به همین منظور نگاشتم.از تاریخ آموزش و پرورش در شوش نوشتم تا قدر شناس معلمانی باشم که در طی زمان برای این شهر زحمت ها کشیدند.

گرچه کتاب های دیگری مانند اصول و فلسفه ی تعلیم و تربیت را برای نشان دادن توانایی های بچه های شهرم به نگارش درآوردم اما لذت پرداختن به درون شهرم بیشتر از سایرین بود.

کتاب آموزش و پرورش شوش در گذر تاریخ نیز چنین منظوری را دنبال نمود.مذهبی بودن شهر چنان تاثیری بر من گذاشت که کتاب تربیت در عاشورا را نوشتم.

نگاهی به قوم شناسی را در دو قالب لر و دزفولی شناسی برای پی بردن به مردم شناسی شهرم به نگارش درآوردم تا بدین سان،نسل های جدید را از وضع شهرم آگاه کنم.

شاید باور کردنی نباشد که در نگارش کتاب داستان های تربیتی ام از قصه هایی استفاده نمودم که واقعا در شهرم شوش  روی داده بودند.

بعضی از آن ها با من و در درون من باقی مانده اند.من عاشق شهرم بوده و هستم.زیان هایی که از این لذت متحمل شدم قابل محاسبه نیست.

چه مسئولیت هایی که به همین دلیل رد کردم و چه امکاناتی که به دلیل وابستگی به شهرم از دست دادم .

خاطرات جنگ در شوش را برای تکمیل فعالیت ها به نگارش درآوردم و اینک می خواهم تاریخ انقلاب در شوش را به دیگران معرفی کنم.

شوش شهری کوچک در زمان انقلاب بود.در تمام فعالیت های آن حاضر بودم.انقلاب در شوش را برای بیداری نسل های جدید نوشتم.

این ها خاطرات شخصی من هستند.مسئولیت نگارش آن بر عهده کسی نیست.من به اتفاقاتی می پردازم که در آن ها شریک بودم.

تعریف از حوادث دیگران در نوشته هایم نیست.خاطراتی که مستقیم اطلاعات من را شامل می شوند.

من اهل پردازش به نوشته های دیگران نیستم.من در انقلاب بزرگ شدم و با آن زندگی کردم.سختی های آن را چشیدم و از بابت موفقیتش شادمان گشتم.

انقلاب در شوش بلندی و سراشیب های فراوانی داشت.بسیاری نیامده انقلابی شدند و کسانی که در متن بودند به گوشه نشینی مشغول گشتند.انقلاب شوش داستان ها دارد.

این که پرسش شود،چرا باید نوشت؟اهدافی را مورد سئوال قرار می دهند که نقطه ی افقی نویسنده است.

ماهیت هر نویسنده ای را باید از نوشته های او دریافت.سبک نوشتاری من،قدرشناسی است.نمی خواهم خوبان فراموش شوند.

شیران بخفتند و روبهان جایگاه آن ها را در تاریخ بگیرند.من خود را موظف به این انعکاس می دانم.

شهر گرچه کوچک بود اما مردانی بزرگ داشت.کسانی در حوادث شهر زحمت کشیدند.در انقلاب نقش داشتند.گریزان از حکومت جابر بودند.گمنام بودند.به دنبال منافع نبودند.امروز هم گمنامند.

انقلاب سفره ای رنگین و بزرگ بود اما افسوس که مگسان بسیاری گرد آن جمع شدند و در همان اوایل انقلاب خودی نشان دادند.

در یکی از بیمارستان ها شاهد بودم ، یکی از همین افراد انقلابی بعد از انقلاب دارای مشکل فشار خون شد،کسی او را تحویل نمی گرفت.به زبان ساده به او بی احترامی کردند.

دست یکی از مسئولین  را گرفتم و با ناراحتی گفتم:امروزی که تو به این راحتی حقوق می گیری و تکبر می ورزی،این را باید مدیون افرادی بدانی که آن ها را به پشیزی تحویل نمی گیری.

این ها در شوش انقلاب کردند و تو آن ها را نمی شناسی.شاید او حق داشت و مقصر اصلی من و امثال من باشند که حوادث شهر را منعکس نکردیم.

جوانک چیزی نگفت و انقلابی سری تکان داد و رو به من کرد و گفت فلانی رهایش کن.او در آن زمان در شکم مادرش بود.

هنوز بی ادعا بود.چهره اش همه چیز را منعکس می کرد .شاید این حادثه  یکی از دلایل اصلی در نوشتن خاطرات باشد.

در این ارتباط و در مجموعه ی ده قسمتی چگونگی شکل گیری انقلاب در شوش را منعکس می نمایم .

با این امید که دیگران هم این کار را انجام دهند.بدیهی است که در گوشه و کنار شهر،این حادثه به وقوع پیوسته و من تنها نکاتی را خواهم نوشت که در آن ها حضور داشته یا در ارتباط مستقیم با آن ها بودم.

تلاش می کنم تا با زبان ساده این کار را انجام دهم.امیدوارم کوششم ثمر بخش باشد.از دیگرانی که خود را انقلابی آن زمان می دانند و بدون شک وجود دارند انتظار دارم تا نوشته های من را کامل کنند. من ادعایی ندارم.

شهر کوچک اما دارای حوادث بزرگی بود.بسیاری از آن ها مخفی ماندند و گذشت زمان بر روی آن ها خاکستر ریخت.

باید همتی بلند، ایجاد کرد و خاموشان را دوباره بیدار نمود.برخیزید که انقلاب بزرگ شما به پشتیبانی نیاز دارد.

شوش همراه با دیگر شهرها در فعالیت های انقلابی وارد شده بود.شوش از این نظر و در مقایسه ی با سایر شهر ها اشتراکات و البته تفاوت هایی نیز داشت.شاید تمرکز بر این دو بتواند شوش را بزرگ تر از این ،نشان دهد.

Bingo sites http://gbetting.co.uk/bingo with sign up bonuses

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست